محل تبلیغات شما
سلام خدا.
خدای کودکی های من.
خدای ازاده ی ده ساله.
هیچوقت فکر نمیکردم به اینجا برسم
شک کنم.
به همه چیز.به خودم ، به تو ، به همه ی اونچه که بین من و تو بوده.
شبانه روز بی خوابی و فکر و فکر و فکر.
سردردهای شدید شبانه و انفجار مغزم.
که نمیتونه تو رو توی خودش جا بده.
میفهمی خدا؟؟؟؟
کاش میشد  به حرمت همه ی رفاقت هایی که تا سه روز پیش شاید با هم داشتیم ظهور کنی و بیای بشینی روی مبل خونم.
بیای بشینی و من برات چای دم کنم. تو حرف بزنی.که چرا این همه درد؟؟؟؟
خدای قلبم.کاش میشد بیای و بشینی کنارم و حرف بزنی و من برات بگم از دردهای سرسام اوری که بخاطر تو دارم
حرف زیاده چون دردهای من بی نهایته.درد بودن.درد چرا بودندرد فکر
حرف نمیزنم.
فقط یک جمله و تمام
لطفا جز اون دسته ای قرارم بده که اگر بخواهی انها را به راه راست هدایت میکنی
همین

من اومدم بعد مدتها امروز یهویی!!!

سردرگمم مدتهاست...

خدایا ظهور کن...لطفا...

تو ,فکر ,حرف ,بیای ,ی ,بشینی ,و فکر ,بودن درد ,همه ی ,، به ,حرف بزنی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tugorigrio مسجد الرضا (ع) زاهدان guislothferra tersandwebsand race1-dokhimaghror James's site Alex's info وب لژیون کمک راهنما مسافر سعید چنگانیان(لژیون11) محله مهرمادر-خواجه ربیع glitenrougpo